جدول جو
جدول جو

معنی خانقاه بر - جستجوی لغت در جدول جو

خانقاه بر
(نَ / نِ بَ)
دهی است جزء دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش. این ده در 2500 گزی جنوب خاوری بازار ماسال قرار دارد و ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای مالاریایی و مرطوب. دارای 243 تن سکنه که شیعی مذهب میباشند و بزبان طالشی و ترکی و گیلکی تکلم می کنند. آب آنجا از چشمه و رود خانه ماسال و استخر است و محصول آن برنج و ابریشم، و شغل اهالی زراعت، و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ هَِ قَ)
از بناهای نورالدین محمود بن زنگی است بحلب در سال 535 هجری قمری جایگاه این خانقاه زیر قلعه بوده و علت تسمیۀ آن بقصر از آن جهت است که در آنجا قصری از بناهای شجاع الدین فاتک قرار داشته. (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 144)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ هَِ شُ تُ)
نام ناحیتی بوده است بر سر راه گنجه. مستوفی در نزهه القلوب آرد: از قراباغ تا دیه هر سه فرسنگ، ازو تا غرق پنج فرسنگ، ازو تا دیه لبندان چهار فرسنگ، ازو تا بازار جوق سه فرسنگ، ازو تا شهر بردع چهار فرسنگ ازوتا شهر جوزبیق یک فرسنگ، ازو تا دیۀ اصفهانی چهار فرسنگ، ازو تا خانقاه شتر پنج فرسنگ، و ازو تا شهر گنجه پنج فرسنگ، جمله باشد از قراباغ تا گنجه سی و چهار فرسنگ. (از نزهه القلوب مقالۀ 3 چ لیدن ص 181)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ سُ)
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیّه. واقع در 24500 گزی شمال باختری ارومیّه و 2500 گزی باختر شوسۀ ارومیّه به سلماس. ناحیه ای است واقع در دامنۀ کوهسار با آب و هوای معتدل و سالم و دارای 580 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب این دهکده از بازلوچای و محصول آن غلات و توتون و چغندر و حبوبات و کشمش است. اهالی آنجابکشاورزی اشتغال دارند و صنایع دستی آنها جوراب بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ هَِ سِ)
این خانقاه را بحلب زوجه نورالدین و مادر ملک صالح الاعیل بن عادل نورالدین بسال 587 هجری قمری بنا کرد. زن مزبور خانقاه مورد بحث را در طرف خاکی که قبر پسرش ملک صالح بود ساخت. (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 144)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ پِ)
یکی از بلوکات ناحیۀ راست پی در سوادکوه مازندران در شمال دوآب است. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی صص 42- 115)
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ تَ /تِ)
برندۀ اثاث خانه. ربایندۀ اثاث خانه. دزد. سارق. ج، خانه بران:
چو دزد خانه بر کالا همی جست
سریر شاه را بالا همی جست.
نظامی.
من بسختی ب خانه دگران
خانه من بدست خانه بران.
نظامی.
گر سه حمال کارگر داری
چار جمال خانه برداری.
نظامی.
نقطه گه خانه رحمت تویی
خانه بر نقطۀ زحمت تویی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش بردسکن شهرستان کاشمر. واقع در 44 هزارگزی شمال خاوری بردسکن و سر راه مالرو عمومی ریوش. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای مناطق گرمسیری دارای 224 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات و عناب و ابریشم می باشد. اهالی بکشاورزی گذران میکنند و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا